جدول جو
جدول جو

معنی دور شدن - جستجوی لغت در جدول جو

دور شدن
(تَ بَرْ رُ دَ)
گذشتن دوران. دور گذشتن. گذشتن زمان:
ما می به بانگ چنگ نه امروز می کشیم
بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید.
حافظ (دیوان ص 164 چ قزوینی).
، (اصطلاح منطقی) دور و تسلسل پیدا کردن. دنبال هم آمدن دوچیز که وجود یکی موقوف بر وجود دیگری است. (از آنندراج) ، مکرر شدن:
دور می شد این سؤال و این جواب
ماند چون خرمحتسب اندر خلاب.
مولوی
لغت نامه دهخدا
دور شدن
فاصله دار شدن چیز، رانده شدن، خارج شدن
تصویری از دور شدن
تصویر دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از جور شدن
تصویر جور شدن
فراهم و آماده شدن، مرتب و هماهنگ شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
پیرامون چیزی گردیدن، چرخیدن، گردش کردن
برگشتن و تغییر جهت دادن اتومبیل یا وسیلۀ نقلیۀ دیگر در خیابان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
کنایه از شرمنده شدن، خفیف شدن
فرهنگ فارسی عمید
(اَ تَ)
متوحش شدن و پریدن کبوتر یا مرغی دیگر. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا). رجوع به تور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کور شدن
تصویر کور شدن
نابینا شدن اعمی گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غور شدن
تصویر غور شدن
مبتلی به فتق شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تور شدن
تصویر تور شدن
متوحش شدن و پریدن کبوتر یا مرغی دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیر شدن
تصویر دیر شدن
بتاخیر افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
شرمنده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
گردیدن چرخ زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بور شدن
تصویر بور شدن
((شُ دَ))
خوار شدن، کنف شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
يتجوّل
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
Bypass, Circle, Circumvent, Saunter, Skirt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
contourner, circuler, flâner
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
omijać, krążyć, spacerować, objeżdżać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
回避する , 円を描く , 散歩する , 迂回する
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
обходить , кружить , избегать , прогуливаться , объезжать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
পাশ কাটানো , বৃত্তে ঘুরানো , এড়ানো , হাঁটা , এড়িয়ে চলা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
نظر انداز کرنا , چکر لگانا , بچنا , چہل قدمی کرنا , گزر جانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
หลีกเลี่ยง , หมุนเป็นวงกลม , หลีกเลี่ยง , เดินเล่น , เลี่ยง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
kuepuka, kuzunguka, kutembea kwa polepole
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
geçmek, daire çizmek, aşmak, dolaşmak, dolanmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
우회하다 , 원을 그리다 , 피하다 , 산책하다 , 돌아가다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
לעקוף , להסתובב , להימנע , להסתובב , לעקוף
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
обходити , кружити , уникати , прогулюватися , оминати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
दरकिनार करना , घेरना , बचना , सैर करना , चक्कर लगाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
menghindari, berputar, berjalan santai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
omzeilen, cirkelen, ontwijken, slenteren, omrijden
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
umgehen, kreisen, schlendern, umfahren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
evitar, circular, eludir, pasear, bordear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
aggirare, circolare, passeggiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
contornar, circular, passear
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دور زدن
تصویر دور زدن
绕行 , 环形 , 避开 , 漫步
دیکشنری فارسی به چینی